با ورود f-MRI در اوایل دهه نود، از اسکنهای مغزی در همه جا استفاده شد: از فهم و مدیریت رفتار رأیدهندگان و تشخیص مجرم بودن افراد در دادگاهها، تا فهم همه چیز! هر چیز که فکرش را بکنید: از استعداد موسیقایی گرفته تا عشق و روابط عاشقانه!
با اینکه اسکن مغزی و دیگر فناوریهای حوزه اعصاب، بینش حیرت انگیزی نسبت به کارکردهای مغز انسان حاصل کرده اند، تصور باب روز، مبنی بر اینکه این فناوریها مهمترین ابزارهای پاسخدهی به رمز و رازهای ماندگار روانشناسی هستند، تصوری گمراه کننده است و حتی میتواند مخاطرهآمیز باشد.
دکتر اسکات ا. لیلینفیلد[۱] و دکتر سالی ستل[۲] در کتاب “مغز شست و شو شده[۳]“به روشنگری در باب نوروساینس میپردازند و به خواننده آشنا نشان میدهند که بسیاری از پژوهشهای این حوزه محدودیتها و ناتوانیهای عمیقی دارند و جالب تر اینکه چگونه این پژوهشها بر محدودیتهای خود سرپوش میگذارند و بعضاً، به جای شفافسازی در باب هزاران عاملی که رفتار و هویت ما را شکل میدهند، به تیرهتر کردن تصویر ما از حیات ذهنی انسان منتهی میشوند. مؤلفین خاطر نشان میکنند که اسکن های مغزی، ابزارهایی کارآمدند و دست آخر، چیزی جز بازنمایی مبهم سیستمهایی به غایت پیچیده نیستند. هر ناحیه از مغز، هم در تعداد بیشماری از تجارب درونی و بیرونی ما شرکت دارد، و هم با دیگر بخشهای مغز به تعامل میپردازد. در چنین شرایطی، روشنشدن فلان نقطه در پاسخ به فلان محرک، الزاما معرف هیچ تجربه ذهنی خاصی نیست و نمیتواند کارکردهای شناختی دست بالایی را ثبت و ضبط کند، که برآیند تعامل نواحی مختلف مغز با یکدیگرند. چنین دیدگاهی مبتنی بر این پیش فرض است که میتوان با توجه صرف به فرآیندهای فیزیکی و بیولوژیکی مغز، دست به تبیین حیات ذهنی انسان زد. نرون زدگی روانشناسی معاصر، با بیتوجهی به باورهای بنیادین ما در مورد خود، اراده آزاد، مسئولیت شخصی و… بر احتمال اتخاذ تصمیمهایی مخرب، در حوزههای مختلفی که خواه ناخواه، متأثر از درک ما از ذهن انسان و کارکردهای آن هستند، میافزاید.
مغز شست و شو شده روایتی تحسین برانگیز از درگیری وسواسگونه ما با نروساینس و تصویربرداری مغزی است و با ظرافت تمام، هم به ترسیم و تبیین پاسخهایی میپردازد که این علم نوپا و معاصر میتواند در دسترس ما بگذارد و هم به محدودیتها و پرسشهایی میپردازد که نروساینس از پاسخ به آنها ناتوان است. این کتاب، یادآوری خوبی است مبنی بر اینکه تجربه ذهنی انسان، چیزی بیش از جمع جبری شلیک نُرونهای مغز است و جدای از تحریکات مغز یا سلسله اعصاب مرکزی، عوامل بی شماری وجود دارند که در ما بودن ما دخیلاند.
دکتر اسکات ا. لیلینفیلد در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه کورنل و در رشته روانشناسی فارغ التحصیل شد. او درجه دکتری روانشناسی بالینی خود را در سال ۱۹۹۰ و از دانشگاه مینهسوتا دریافت کرد و دوره تخصصی بالینی خود را در کلینیک موسسه غربی روانپزشکی، در پیتزبورگ پنسیلوانیا گذراند. دکتر لیلینفیلد در سال های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۴ به عنوان استادیار رشته روانشناسی در دانشگاه سانی آلبانی تدریس کرد و از سال ۱۹۹۴ به عضویت دانشگاه اموری در آمد.. دکتر لیلینفیلد کتاب مغز شست و شو شده را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد. تا به حال از او کتاب ها و مقالات زیادی در حوزه روانشناسی به چاپ رسیده است.
Satel, S., & Lilienfeld, S. O. (2013). Brainwashed: The seductive appeal of mindless neuroscience. Basic Books
مهیار علینقی
[۱] Scott O. Lilienfeld
[۲] Sally Satel
[۳] Brainwashed