لباس‌های خشونت

2015/05/31
45 بازدید
لباس‌های خشونت

خشونت بودائیان برمه (میانمار) بر ضد مسلمانان گواهی دیگر بر این حقیقت است که طرح بحث فلان دین خشن است و یا موجد خشونت است پنداری بیش نیست. داعشیان مسلمان، بودایی‌های برمه، مسیحیان قرون وسطی، یهودیان فلسطینی ستیز، همگی گواهی می‌دهند که خشونت مختص دین خاصی نیست. بلکه مختص آدمیان است گاهی ما در انتخاب هدف مبارزه دچار اشتباه می‌شویم و برخی روشنفکران همچون ریچارد داوکین(Dowkin)  گمان می‌کنند که مبارزه با خشونت در واقع باید از طریق مبارزه با دین صورت گیرد: اگر تدین از صفحه روزگار حذف شود، خشونت از میان می‌رود. در حالی که خشونت ساز و کارذهنی و مغزی آدمی است و هر چیزی می‌تواند مجرا و پوشش بروز آن شود. باید مراقب بود که هدف مبارزه دچارسوگیری و جابجایی نشود، همچون مبارزه با مواد مخدر که دچار سوگیری است. ماده مخدر، ماده‌ای بی‌جان و بی‌خطر است و نیازی به مبارزه با آن نیست. هدف مبارزه نباید ماده مخدر بی‌جانِ بی‌خطر، که باید آسیب‌های روانی ورای طاقت، به‌خصوص در دوره کودکی، باشد که فرد را برای تسکین درد طاقت فرسا، و یا تخریب آدم آسیب دیده به‌سوی ماده مخدر سوق می‌دهد. دین خشونت زا نیست بلکه خشونت با طبیعت و فطرت آدمی عجین است. حذف دین، که مقابله‌ای ناکامیاب بوده و خواهد بود، بی‌تردید به حذف خشونت منجر نمی‌شود و خشونت به هر حال مجرای دیگری به غیر از دین برای ابراز خود پیدا خواهد کرد. به‌عنوان نمونه، علم نیز می‌تواند مجرایی برای خشونت باشد، تنها رنگ و بوی آن با خشونت دینی فرق می‌کند. خشونت پوژیتیویسم در نفی و انکار دیگر گستره‌های معرفت در اواسط قرن بیستم مصداقی از خشونت علمی بود.

آنچه باید هدف تلاش برای گسترش صلح و آرامش قرار گیرد چیست؟ چگونه گرایش فطری انسانها به خشونت مهار شود و دگردیسی یابد؟ مبارزه با دین؟ افراط گرایی؟ تعصب؟ کدام‌یک؟ در واقع هیچکدام! آیا ما حق داریم داعشیان و ایدئولوژی آنها را هدف حمله قرار دهیم؟ با حمله به ایدئولوژی داعش  هویت آنها را هدف قرار می‌دهیم و این نه شدنی است و نه مفید است. انسان موجودی هویت جو است و مبارزه با ایدئولوژی داعش، تنها به تقویت و استحکام آن در میان طرفدارانش می‌انجامد. در پنل “آسیب شناسی دیالوگ” در جان و تن داستان جهانی‌سازی و مکانی‌سازی را در این خصوص توضیح دادم.

پس حالا چه کنیم؟ بگذاریم داعش هرچه خواست بکند؟! بودایی‌های برمه هرچه خواستند بکنند؟! بی تردید نه! پس چه کنیم؟ نخست نیاز به تمایزهای ظریف‌تر و دقیق‌تر هست. داعش و ایدئولوژیش و اهداف و خواستی که دارد در یک سو، شیوه‌ی خشن رسیدن به این اهداف و راه تثبیت ایدئولوژیش در سوی دیگر. آنچه باید هدف مبارزه متمدنانه، قاطعانه، و مستدل و مستند قرار گیرد نه ایدئولوژی داعش که شیوه و منش این ایدئولوژی است. این خشونت است که باید نفی شود، نه ایدئولوژی افراطی. باید به داعشیان یاد داد و آنها را وادار کرد که دست از خشونت بردارند و یاد بگیرند تن به گفتگو دهند، دست از زور بردارند و حرف خود را در سطح علمی و نظری به گوش جهانیان برسانند. آنگاه شاید داعشیان بگویند سال‌ها ما سعی داشتیم با دنیا حرف بزنیم اما به ما اجازه ندادند. اینگونه شد که تکفیری شدیم. کسی به ما اجازه نداد حرف بزنیم. نه مسلمین به حرف ما بها دادند و نه غریبی‌ها. ما سرکوب شدیم. ما و سبک زندگیمان و عقیده‌مان سال‌ها مورد تهاجم قرار گرفت. اینجاست که باید گفت خشونتْ خشونت می‌آورد و این حرف آنها شاید بی‌ربط نباشد. جهان، در این شرایط، دیگر به داعش و ایدئولوژی او گوش نمی‌دهد، بلکه به روش و منش آنها نظر دارد و در این مسیر، روش و منش و ایدئولوژی را هرسه با هم می‌کوبد. در صورتی که باید آخری را از دوتای نخست متمایز کرد. به‌عبارت دقیق‌تر، باید هنجارهای سلوک ایدئولوژی را پیراسته از خشونت مستتر در آن وارسی کرد. خشونت را مهار و در مقابل ابراز نظر را آزاد کنیم.

آقا حالا چه کنیم؟! فعلاً راهی نیست جز اینکه داعش را سر جایش بنشانیم. بودایی‌های برمه را مهار و توبیخ کنیم. اما نگذاریم که نقد و نظر این گروه‌ها دفن شود، که بی‌تردید دوباره سر بلند خواهند کرد و اگر به قدرتی برسند دست به خشونت می‌زنند. اما وقتی زورگویی آنها را با زور مهار کردیم، باید اجازه دهیم حرفشان را بزنند، نظرشان را تبلیغ کنند و تن به قواعد بازی دیالوگ و اخلاق گفتگو دهند. داعش دیر یا زودسرکوب می‌شود. اما هنگامی که سرکوب شدند باید به آنها اجازه داد که حرف بزنند و در معرض نقد و نظر قرار گیرند.

در یادداشت سردبیر شماره‌های 5 و6 جان وتن گفتم که دوره دیالوگ آغاز شده است. پس از سنت، مدرنیسم، و پست مدرنیسم، نوبت به فرا نظرگاه دیالوژیک رسیده است. هرمن در مصاحبه اختصاصی خود با جان و تن، به اخلاق دیالوگ به‌عنوان یک راه‌حل، به شیوایی سخن گفت. تجربه‌گرایی دیالکتیکی- هرمنوتیکی که برخاسته از الگوی محیط ایدئولوژیک واتسن است به‌عنوان راه‌حلی برای حرکت به‌سوی صلحِ بیشتر قابل درک است. دیگر وقت دیالوگ و شناخت ماهیت دیالوژیک ذهن و طبیعت انسانی فرا رسیده است. این فرا نظرگاه هدف مبارزه را صریح و شفاف روشن می‌کند. هدف مبارزه نه دین، نه علم، نه تعصب، و نه افراط گرایی، که مقابله سازنده با خشونت و رانه‌ی تخریب و نفی هویت‌هاست. هدف مبارزه باید نهی از آسیب زدن باشد. هدف مبارزه باید در نظر گرفتن احتمال ادراک مخدوش از طرف مقابل باشد که به دفاع خشن می‌انجامد. چنین هدفی بسیار ظریف و دشوار است. فهم ماهیت دیالوژیک ذهن و جامعه انسانی و تدوین اصول خودآگاهی و دگرآگاهی در قالب یک هرمنوتیک تجربی، مفهومی، و شخصی است که زمینه حرکت را به‌سوی این هدف فراهم می کند. به زبان ساده، هرمنوتیک دیالوژیک یعنی گفتگو در سطح تجربی، مفهومی، و شخصی. این گفتگو باید همراه با صورتبندی قواعدی برای فهمِ توافقی و فرایندمحور خود و دیگری باشد. ماهیت و نحوه‌ی مهار بازی خارج از قاعده  نیز باید در این فرایند روشن شود.

دیالوگ هرمنوتیک، به‌عنوان یک فرانظرگاه بر این فرض استوار است که حضور دیگری، که ممکن است خودی و یا غیر خودی باشد، لازمه‌ی تداوم حیات ذهن انسانی است. ذهن انسان ماهیتی دیالوژیک دارد و مرگ دیگری یعنی مرگ دیالوگ و در نهایت ذهن انسانی. بر همین مبناست که ” نانش دهید و از ایمانش مپرسید”(ابوالحسن خرقانی) معنا می یابد: یعنی تقدم وجود بر مرور، به رسمیت شناختن وجود یک ذهن و بدن، پیش از مرور سابقه و عاقبت و عافیت آن ذهن و بدن. نباید قواعد برقراری رابطه منجر به نفی خود و نفی دیگری شود و یا زمینه فهم و جذب و دفع نظر دیگری را از بین ببرد. این همان اخلاق دیالوگ است که جهان این عصر محتاج آن است: درک ضرورت رابطه و فهم، به رسمیت شناختن تمایز و استقلال، و آزادی در هضم و یا ردّ دیگری. در پایان، اینکه چرا ادیان تا این حد در برابر خشونت آسیب‌پذیرند و یا اینکه چرا در طول تاریخ دین مجرایی برای اعمال خشونت بوده، مسئله‌ای است که نیاز به شکافتن ماهیت خصیصه‌ی خودشیفتگی(نارسیسیزم) دارد. مسئله ای که اگر عمری باقی بود در نوشته‌های بعدی به آن می‌پردازم.

نیما قربانی

 

دیدگاه خود را بنویسید