چه فرقی بین توجه به بوی نان تازه و توجه به نفس در مجرای بینی وجوددارد؟ هر دو شکلی از توجه هستند، اما سمت و سوی توجه در این دو حالت از تجربه متمایز است. در اولی توجهمان رو به بیرون معطوف است، مثل وقتی که با ضربهای روی شانه مان به خود میآییم و در دومی توجهمان رو به درون است، مثل وقتی که ردپای عشق را در ضربان قلبمان احساس میکنیم.
سالها بود که دانشمندان تصور میکردند منطقه مغزی مرتبط با هر شکلی از توجه، قشر پیشپیشانی (Pre-frontal Cortex) است. اما مطالعات متنوعی نشان دادند مناطق مغزی کاملاً متمایزی برای مشاهده مناظر درونی بدن وجود دارد که از نظر تحولی قدیمیتر و مدفون در اعماق زیرقشر مغز هستند؛ برای مثال اینسولا(Insula) و کرتکس سینگولیت پیشین(Anterior Cingulate Cortex).
دنیای دیگری در درون ما وجود دارد که در آن وقایعی مانند حسهای بدنی، هیجانات، عواطف، و افکاری جریان دارند که بسیاری از اوقات از آنها بیخبریم. این غفلت در حالی اتفاق میافتد که آنچه بیش از همه تعیین میکند “روز خوب” یا “روز بد”ی داشتهایم، همین وقایع درونی، یعنی شعف، خوشی، اضطراب، غم، سردرد، تپش قلب و… بودهاند و نه صرفاً دیدن مناظر زیبای جاده چالوس یا ترافیک سنگین آن روز.
اصطلاح آگاهی درون بدنی (interoceptive awareness) به توجه و آگاهی از حسهای بدنی در حال وقوع گفته میشود. خلاف آنچه پیش از این تصور می شد، برگرداندن توجه از درد و تنشهای درون بدن نه تنها مرهم مناسبی نیست بلکه بر درد و تنش درونی ما نیز میافزاید. مطالعات جدید در حوزه سلامت نشان دادهاند که کیفیت خاصی از این نوع توجه رو به درون شفابخش و تسکیندهنده درد و تنش است. بسیاری از ما با این نحوه توجه کردن نامانوس و بیگانه ایم و توجه به دنیای بیرونی برای ما در اولویت قرار دارد و تنها وقتی که جو دنیای درونی ما به مرز هشدار(!) میرسد، مثل وقتی که سردردمان شدید میشود، تنگی نفس میگیریم یا در دام عشق میافتیم مسیر توجهمان را به درون تغییر میدهیم، آن هم شاید…!
اگر زخمهای درون(چه جسمانی و چه عاطفی) را بدون تقلا برای تغییر، بدون اضطراب و آشفتگی، و فارغ از وسواس، بزرگنمایی و فاجعه آمیز کردن مورد توجه قرار دهیم، کم و بیش تسکین مییابند. اما اگر در پاسخ به تجربههای دشوار درونی، خانه بدن را ترک کنیم(گسستگی از بدن) و از تجربه لحظه به لحظه آنها فرار کنیم، دیر یا زود اگر درد باشد میشود درد مزمن، مشکلات هاضمه باشد احتمالا سندرم روده تحریکپذیر و غم باشد میشود افسردگی …
دیدگاههای نوین در روانشناسی سلامت، توجه و آگاهی درون بدنی را در پیشگیری و درمان بیماریهای جسمانی و عاطفی ارزشمند یافته اند. اخیراً در قالب مداخلات درمانی جدید تلاش شده توان ما در شناسایی سرنخهای جزیی بدنی (بدون به دام افتادن در وسواس و حساسیت افراطی) به شیوه ای سازمانیافته پرورش یابد. نتایج این مداخلات در مدیریت دردمزمن، مشکلات قلبی-عروقی، نارسایی مزمن کلیوی، سندرم روده تحریک پذیر و… موثر نشان داده شده است.
مریم عباسی
منابعی برای مطالعه بیشتر
Boese, H. (2014). The psychophysiology of self-awareness: rediscovering the lost art of body sense. Body, Movement and Dance in Psychotherapy, 9(1), 52-53.
Bornemann, B., Herbert, B. M., Mehling, W. E., & Singer, T. (2014). Differential changes in self-reported aspects of interoceptive awareness through 3 months of contemplative training. Frontiers in Psychology, 5.
Craig, A. B. (2009). How do you feel now? The anterior insula and human awareness. Nature Reviews Neuroscience(10), 59-70.
Eriksson, E., Moller, I., Soderberg, R., Eriksson, H., & Kurlberg, G. (2007). Body awareness therapy: a new strategy for relief of symptoms in irritable bowel syndrome patients. World Journal of Gastroenterology, 13(23), 3206.
Flor, H., Denke, C., Schaefer, M., & Grüsser, S. (2001). Effect of sensory discrimination training on cortical reorganisation and phantom limb pain. The Lancet, 357(9270), 1763-1764.
Haugstad, G. K., Haugstad, T. S., Kirste, U. M., Leganger, S., Wojniusz, S., Klemmetsen, I., et al. (2006). Posture, movement patterns, and body awareness in women with chronic pelvic pain. Journal of psychosomatic research, 61(5), 637-644.
Mehling, W. E., Wrubel, J., Daubenmier, J. J., Price, C. J., Kerr, C. E., Silow, T., et al. (2011). Body Awareness: a phenomenological inquiry into the common ground of mind-body therapies. Philosophy, Ethics, and Humanities in Medicine, 6(1), 6.