
فرایند دیالوگ، بالذات در یک موقعیت زمانی و مکانی رخ میدهد و این موقعیت زمانی و مکانی، در ماهیت از سایر موقعیتهای زمانی و مکانی متفاوت است. بنابراین برای درک مفهوم دیالوگ نیازمند به فهم مفهوم موضع هستیم. اصطلاح موضع در قالب مفهوم نظرگاه[۱] قابل درک است. در هنرهای تجسمی واژه نظرگاه مفهومی کاملاً زمانی و مکانی است. شما در روشنایی روز یا در هنگام غروب یا شب، شیئی را نگاه میکنید یا آن شیء را از بالا، پایین، راست، یا چپ، در حال حرکت و یا ایستا مورد مشاهده قرار میدهید. پس نظرگاه، مفهومی زمانمند و مکانمند است. در نظریه هرمنز اصطلاح موضع بهجای نظرگاه بهکار برده میشود. بدین سبب که مفهوم موضع، بُعد زمانی و مکانی را بیشتر روشن مینماید، اما اصطلاح نظرگاه بیشتر بار ذهنی دارد.
در فرایند رشد، مواضع زمانمند و مکانمند، ماهیتی ذهنی و درونی شده مییابند و قلمرو ذهنی ما را تشکیل میدهند. ذهن بدل به یک واقعیت مجازی میشود که در اثر تعامل با زمان و مکانِ متجسد ساخته میشود. موضع قرون وسطایی با موضع مدرن متفاوت است. این دو موضع، هریک اشاره به زمانها و مکانهای متفاوتی دارند. موضع بازیگری نیز با موضع تماشاگری متفاوت است. بازیگر به یک شکل تئاتر را تجربه میکند و تماشاگر به شکلی دیگر.
باختین در تصریح روابط دیالوژیک، به تمایز ارتباط دیالوژیک اشاره کرد: دو عبارت کاملاً مشابه ((زندگی زیباست)) و ((زندگی زیباست)) را در نظر بگیرید. از دیدگاه منطق ارسطویی، رابطه میان این دو گزاره، این همانی[۲] است. اما از دیدگاهی دیالوژیک این دو عبارت متفاوت با یکدیگرند زیرا دو اظهار نظر از دو انسان است که به لحاظ فضایی در مواضع متفاوتی در رابطه قرار دارند. نحوه ارتباط این دو گزاره متفاوت به لحاظ دیالوژیک، موافقت و تأیید است. اولین گزاره یک اظهار نظر، و دومی تأیید آن است. تأیید، تکرار صِرف گزارهی نخست نیست، بلکه چیزی را به آن میافزاید و آن توافق و همدلی است. حال دو عبارت (( زندگی زیباست)) را در نظر آورید: از دیدگاه منطق ارسطویی این دو گزاره نقیض[۳] یکدیگرند، اما از نظر دیالوژیک اظهاراتی متفاوت با موضعی متفاوت در رابطه، هستند. اولی یک اظهار نظر و دومی مخالفت با آن است[۴].
آنچه در مفهوم موضع شایان توجه است و نیچه بهتر از همه آن را توصیف کرده است، بیهمتایی و محدودیت مواضع است و این از مشخصههای گریزناپذیر ذهن انسانی است. بهنوعی این محدودیت در توصیف محدودیت و بیهمتایی مواضع نیز خود را مینمایاند. وقتی از یک زمان یا مکان خاص به شیئی مینگرید، ابعاد خاصی از آن شیء در معرض دید و تجربه شما قرار میگیرند. اما بیتردید شما نمیتوانید از آن موضع و در آن مکان خاص، تجربهای از موضعی با زمان و مکانی متفاوت را بفهمید و این محدودیت گریزناپذیر موضع شماست. از دگر سوی موضع شما در زمان و مکانی خاص، تجربهای پدیدار میکند که این تجربه در مواضع زمانی و مکانی دیگر قابل تکرار نیست، و بنابراین ماهیتی بیهمتا دارد. در نتیجه، ذهن انسانی بدون موضعگیری امکان تجربه ندارد، و با موضعگیری نیز امکان دستیابی به تمامی واقعیت را ندارد. اما از سوی دیگر، هر موضعگیریای امکان تجربه بیهمتایی را فراهم میکند که در مواضع دیگر امکان پذیر نیست.
مواضع بر چه مبنایی شکل میگیرند؟ در شکلگیری مواضع، اندیشه نیچه راهگشا به نظر میرسد.
…… بگذارید مراقب پندار کهنه و خطرناک مفهومی باشیم که به دانستن بیزمان، بیدرد، بیاراده، و خالص موضوع معتقد است. بگذارید مراقب مفاهیم متناقصی همچون (( عقل ناب)) ،((معنویت مطلق))، و (( دانستن برای خودش)) باشیم: این امور همواره میطلبد به چشمی بیاندیشیم که هرگز اندیشیدنی نیست، چشمی که رو به هیچ سوی خاصی ندارد، و نشانی از نیروهای فعال و تفسیر کننده، که از طریق آنها دیدن به دیدن چیزی بدل میشود، در آن نیست؛ اینها چشمداشتی است پوچ و بی معنا از چشم. دیدن، یعنی تنها از دیدگاه یا چشمانداز دیدن؛ دانستن، یعنی تنها از دیدگاه یا چشمانداز دانستن؛ و هرچه بگذریم عواطف بیشتری در باب چیزی با ما سخن گویند، چشمهای بیشتر، چشمهای گوناگونتری بر آن گماشتهایم و امکان میدهد که بگوییم ((مفهوم)) ما از آن چیز کاملتر و عینیتر است(ص119)[۵]
سخن نیچه در سطحی عملیاتی بدین معناست که مواضع یا نظرگاههای ما گرانبار از عواطف و نیازهای ماست و این عواطف و نیازهای ما هستند که مواضع را شکل میدهند. جالب است که در سنت مقابل نظرگاه نیچه، در فلسفه تحلیلی نیز به شکل دیگری، امکانناپذیری مشاهده خالص و بدون سوگیری مطرح شده است. این نکته در مسبوقیت مشاهده بر نظریه در مفاهیم پوپر هویداست. از دید پوپر هیچگاه بدون نظریه نمیتوان به مشاهده پرداخت و از دید نیچه، مشاهدهگری بدون داشتن نظرگاه (نظر به سویی و چیزی داشتن) غیر ممکن است. نیچه آشکارا بر اهمیت عواطف در نظرگاهها تأکید دارد و پوپر در تقدم تئوری بر مشاهده، و به اهمیت نیازها بهعنوان نخستین تئوریهای ذهن تأکید کرده است. به باور هرمنز نیز، موضعگیری ماهیت گریزناپذیر ذهن انسانی است.
نیما قربانی
[1] Perspective
[2].Identical
[3] Negation
[4].Bakhtin, M.(1973
[5].Nietzsche, F.(1967