الف) خالیشدن ذهن[۱]: هدف تمرینات بهوشیاری، خالیکردن ذهن از افکار نیست؛ بلکه بهوشیاری، آموزش ذهن برای آگاه بودن از جریان حال است. مثلاً هنگامیکه در حال فکر کردن هستیم، از فکر کردن خود آگاه باشیم.
ب) بیهیجان شدن[۲]: برخی افراد بر این باورند که بهوشیاری، آنها را از فشار هیجانات رهایی میبخشد. بهویژه در موقعیتهای رنجآور، فانتزی بیهیجان بودن جذاب است. در واقعیت، تمرین بهوشیاری اغلب اثر کاملاً عکسی دارد. از آنجا که ما توجه کردن به محتوای ذهن را تمرین میکنیم، هیجانات خود را کاملتر و روشنتر تجربه خواهیم کرد. توانایی بازشناسی احساسات، همگام با رها کردن دفاعهای عادی مانند پرت کردن حواس از ناراحتیها، افزایش مییابد.
ج) کنارهگیری از زندگی[۳]: با تمرینات بهوشیاری، فراز و نشیبهای زندگی روشنتر تجربه میشوند؛ زیرا زمانی را صرف توجه به تجارب لحظه به لحظه خود میکنیم.
د) جستجوی شادکامی[۴]: در بهوشیاری، نه حالات ناخوشایند طرد میشوند و نه به حالات خوشایند میچسبیم.
ه) فرار کردن از درد[۵]: در بهوشیاری نه تنها از درد فرار نمیکنیم؛ بلکه توان خود در تحمل کردن آن را نیز افزایش میدهیم. تعمداً از فعالیتهای خودکاری که برای بهتر کردن احساس طراحی میشوند، امتناع میکنیم. برای مثال اگر در حال مراقبه هستیم و جایی از بدنمان دچار خارش شده است، توصیه معمول، مشاهدهکردن خارش و توجهکردن به هر تکانهای است که ایجاد میگردد (مانند میل به خاراندن)؛ اما نه عمل کردن بر اساس آن میل شدید. در نتیجه، درد و ناراحتی به گونهای شفافتر تجربه میشود. این مسأله فراتر از خارش و درد فیزیکی است؛ بلکه شامل طیف کامل ناراحتیهای هیجانی نیز میگردد. همگام با کاوش و پذیرش تجارب ناخوشایند، ظرفیت تحملکردن آنها نیز افزایش مییابد. همچنین کشف میکنیم که احساسات دردناک، متمایز از رنجی است که آنها را همراهی میکند. درمییابیم که رنج هنگامی ایجاد میشود که در مقابل درد، بهجای پذیرش لحظه به لحظه، با مقاومت و مخالفت یا اجتناب واکنش نشان دهیم (دیدونا، ۲۰۰۹).
فاطمه ربیعی
Reference:
Didonna, F. (2009). Clinical Handbook of Mindfulness. Springer.
[۱] Blank Mind
[۲] Becoming Emotionless
[۳] Withdrawing from Life
[۴] Seeking Bliss
[۵] Escaping Pain