
عشق چیست؟ آیا عشق از جنس فرافکنی است؟ آیا عشق صرفاً غریزه جنسی است؟ یا خودپرستی؟ یا هیجانی مثبت؟ آیا عشق دفاعها را در هم میشکند؟ چگونه میتوان عاشق کسی بود که ما را آزار میدهد؟ جان فردریکسون رواندرمانگر پویشی از رهگذر پاسخ دادن به این سوالهای کلیدی میکوشد تا در این نوشتار به بررسی عشق حقیقی و سالم از منظر روانشناسی بپردازد و آن را از خیال عشق که مبتنی بر توهم است و به تعبیری عشق ناسالم است تفکیک نماید.
عشق چیست؟
آیا عشق از جنس فرافکنی (دفاعی روانی نسبت دادن افکار و احساسات و خصلتهای عمدتاً نپذیرفتنی خود به دیگری) است؟ آیا عشق صرفاً غریزه جنسی است؟ یا خودپرستی؟ یا هیجانی مثبت؟
از منظری ماتریالیستی، معشوق جز جسم و ماده نیست، و هر ارزشی که بر آن بار میکنیم نه ذات آن، که صفتی است که ما بر او که دوست داریم فرا افکندهایم. اگر ما عشق را به رابطه جنسی یا غرایز یا احساس فروکاهیم، آنگاه عشق نشانهای میشود برای چیز دیگری که به خیال ما واقعیتر است. چنین، ما خواستهایم به فراپشتِ واقعیت عشق بنگریم و درنتیجه خود عشق را نخواهیم دید. حال اگر عشق را با نگاهی دیگر بتوان دید چطور؟
آیا ما معشوقمان را از طریق مقایسهی گزینهها در سایتهای دوستیابی انتخاب میکنیم؟ یا انتخاب ما بر درک و دریافت گوهر وجودی وصفناپذیر فردی دیگر مبتنی است؟ اگر عشق این چنین، پاسخی باشد به ارزشی درونی چطور؟ عشق نمیتواند از خودپرستی نشأت گیرد؛
چنین نظری از وجه متعالی عشق غفلت میکند، یعنی این واقعیت را انکار میکند که ما میتوانیم فردی دیگر را دوست داشته باشیم از آنرو که دروناً و فی نفسه زیباست. این نظریه که عشق ما به دیگری، ریشه در عشق ما به خودمان دارد، پاسخ ما به ارزش درونی معشوق بهعنوان کلیتی انسانی را نادیده میگیرد. حال آنکه عشق ما به دیگری از عشق ما به خودمان و از خودشیفتگی متفاوت است… [برای مطالعه بیشتر و خرید یا دانلود ماهنامه به لینک خرید در پایین صفحه مراجعه کنید]
مترجم: حامد علی آقایی
منبع: ماهنامه جان و تن شماره 7 و 8
جهت خرید این ماهنامه کلیک کنید…
0 responses on "سه مطلب در باب عشق از «جان فردریکسون»"