
تحلیل فیلم ? what the bleep do yow know
برای تحلیل این فیلم احتمالا باید در ورطه سه رشته پا گذاشت و ارتباطاتی از آنها با هم را شفاف ساخت. سه ورطهی روانشناسی، فیزیک و فلسفه!
آنچه فیلم مذکور سعی در فهماندن آن به ما دارد، این است که طبق فیزیک کوانتوم که فیزیک احتمالات است، هرکس با آگاهی و پیش فرضهای خود در هر لحظه، در حال انتخاب میان یک سری احتمالاتی است که واقعیات متفاوتی را برای انتخاب، پیش روی هریک از ما قرار میدهد که همه آنها دارای احتمال برابری هستند و این انسان است که با هوشیاری خود به صورت ناظری بر این گزینهها، یکی از این احتمالات را بهعنوان واقعیت خود برمیگزیند. از طرفی هریک از ما به سببب همین قدرت انتخابمان، بر جهان پیرامون خود تأثیرگزار هستیم. در واقع فیزیک کوانتوم انسان را از موضع منفعل و جبرگرایی بیرون کشیده و به ورطه مسئولیت و تأثیر و انتخاب میکشاند. فیلم میگوید زمانی که به واقعیت تنها به چشم یک امکان نگاه کنیم، دنیایمان انتخاب ما خواهد شد، از این روی تغییر آن برایمان امر سادهتری خواهد شد. این هوشیاری انسان به جهت قدرتِ تأثیر و انتخابش، همانند ناظر در کوانتوم و “O” در رابطه “S-O-R” ( محرک-درون انسان- پاسخ) است.
از این زاویه چیزی بهنام ماده وجود ندارد. شکل و جسمی که به ماده میدهیم انتخاب ما در این میدان احتمالاتی است. ما به واقعیتْ اجازه دادهایم که از ناتوانی بیرون بیاید، فعال شده و به شکلی درآید که آن را ماده مینامیم. این انتخاب در اثر آنچه درون ما است اتفاق میافتد، در واقع آنچه درون ما است پدیدآورنده آنچه در محیط اطراف استْ میباشد. در اینجاست که مهم میشود که چه کسی چه چیزی را از میان این احتمالات انتخاب کند و حقیقت خود را با آن معماری کند. ذهن، واقعیات را با فیلتر کردن اطلاعات بیشماری که هرلحظه به ما میرسد و انتخاب تنها مقداری را که “موجه با پیش فرض”هایش است می سازد. این مطابق با فیزیک کوانتوم است که تأثیر ناظر بر مشاهده را بررسی میکند. ما با هیچ ابزار دقیق مشاهداتی به واقعیت دست پیدا نمیکنیم چرا که مشاهده سبب تغییر امر مورد مشاهده طبق اقتضاعات خود میشود. و بنابراین همواره در اندازهگیریهای خود درصدی از خطا داریم چرا که ما هیچگاه خودِ واقعی شیء مورد نظر را اندازه نمیگیریم.
اگر بخواهیم ایدهی فیلم را کمی بازتر کنیم،
مفهومی در فلسفه با این عنوان داریم: “مشاهدات نظریه بار است”. این نظریه شامل مجموعهای از علایق، سلایق، اعتقادات و ارزشهاست. این مفهوم حاکی از تأثیر نظریه بر مشاهده است. نتایج این مفهوم بهصورت زیر است:
*نظریه مشاهده را هدایت میکند، این که چه چیزی را ببینی و چه چیزی را نبینی! دستکاری این نظریه امکانات مختلفی را در اختیار قرار میدهد.
*نظریه در شکلگیری مشاهده نقش دارد، مثلاً در تصور خود خودکار آبی داریم، زمانِ در پی گشتن خودکار آبی ممکن است خودکار مشکی را نبینیم!!
*نظریه در گزارههای مشاهدتی تجلی دارد(بین مشاهده و گزارش از مشاهده فرق است، مثل نوشتن از مشاهدهای که داشتیم).
طبق این نتایج، مشاهده همواره مشکوک است بدین معنا که اصیل نیست. اما مشاهده محصول دو عامل نظریه و اقتضاعات امر واقع (Reality) است. که هر چه رویداد مبهمتر باشد، تفاسیر افراد گوناگونتر است، زیرا تفسیر افراد از امور پیچیدهتر ارتباط بیشتری با نظریههای آنها دارد. اما چیزی که مسلم است این است که ما به واقعیت دسترسی مستقیم نداریم بلکه به واسطه نظریه، آن را دریافت می کنیم و فهم ما از ذات امور متکی به این نظریه هایمان است. هر چند ازاقتضاعات خودِ امر واقع نمیتوانیم دور شویم.
در حقیقت بین ما و خود واقعیت حائلی وجود دارد. این حائل شامل عوامل انفسی نظیر پیش فرض های شناختی، عوامل اجتماعی- سیاسی، تطمیعها و …است. در جهان بیرون واقعیتی واحد و عینی وجود دارد که حقیقت(truth)، گفته ما از این واقعیت است. هایدگر در این راستا دو اصطلاح [1]“انکشاف” و [2]“دازاین” دارد. تفسیر هایدگر از این امر به این صورت است که هستی امری ثابت است و این من هستم که ان را به نحوهای مختلف بر خود انکشاف می کنم. هستی در انکشاف خود نقش دارد، ولی نقش اصلی بر عهده دازاین یا انسان است. گزینه های متعددی می توانست انتخاب شود اما ما آگاهانه یا نا آگاهانه گزینه خود را طبق پیش فرض های هنجاری-شناختی انتخاب می کنیم. این انکشافات، امکان ها و آزادی های مختلفی را در اختیار ما قرار میدهد مانند طبهای مختلف (طب سنتی و طب مدرن).
هایدگر معتقد به پرتاب شدگی است (اختصاص فرهنگ، زمان تولد و..به هرکس) و بر این باور است که هستی موجودی غنی است و بستگی به ارزش و رویکرد هنجاری- شناختی و اینکه در چه محیطی پرتاب شده است با هستی نسبت خاصی برقرار میکند. هستی استعدادهای مختلف دارد و می تواند به حالات مختلف ظاهر شود مانند خرما و انگور که میتوان با آنها آب طربآمیز درست کنی یا استفاده بهتر کنی. در واقعBe in the world های مختلف حاصل پرتاب شدگی و چارچوب های شناختی- هنجاری فرد است. حقیقتِ هرکس همنوعی انکشاف و نوعی Be in the world است.
کوهن مفهوم پارادایم را به جای چارچوب شناختی- هنجاری هایدگر مطرح می کند. شما اسیر پارادایم ها هستی و هیچ پارادایمی وجود ندارد(فرا پارادایم) که بتوانی توسط آن اختلاف پارادایم ها را حل کنی.
و اما هایدگر خطر بزرگی را نیز عنوان میکند، انسان انکشاف خود را هستی ببیند، بگوید همین هست و جز این نیست. که همان طور که میبینیم اکثر ما با تعقیب مدام عادتهایمان مشابه همین را در نظر داریم! هایدگر پیشنهاد میکند که برای رهایی از این خطر، باید نقاد انکشافهایمان باشیم، مرتب یادآوری کنیم که این انکشاف با هستی یکی نیست و ممکن است انکشاف اصیلتری هم موجود باشد!
هایدگر در این میان راه نزدیک شدن به انکشاف اصیل را نیز نشان میدهد. انکشافِ اصیل زمانی خود را مینماید که خود را در مسیر هستی قرار دهی مانند شاعر که برای شعر گفتن نمی کوشد،خود شعر آشکار میشود. و این همان مفهوم بهوشیاری در روانشناسی است! تجربهِ تجربه فرارو و لمس آن همراه با پذیرش. بهوشیاری همان ناظر انتخابگر و میانجی در کوانتوم است که مسبب انتخاب میان احتمالات مختلف و همزمان جاری است که نیز در رابطه “S-O-R” ( محرک-درون انسان- پاسخ) به جای O کار میکند. در واقع ایجاد فضایی میان محرک بیرونی و پاسخ آن همراه با زدودن تمام واکنشهای عادت وار کلیشهای! که سبب جدا شدن و فاصلهگرفتن از هیجانات و واکنشهای مربوط به رویداد و مشاهده همه آنهاست.
همانگونه که در کوانتوم، مشاهده سبب تغییر رفتار موضوع مورد مشاهده میشود، مشاهده فرایندهایروانی به این شیوه سبب کندی، پردازش، و دگردیسی آنها میشود.چرا که وقتی یک پدیده روانشناختی با دقت و دلسوزی مشاهده شود، از سرعتش کاسته شده و عرصه گفتوگویی میان اجزای درون و امر مورد مشاهده (چه بیرونی چه درونی) باز میگردد.
و اما در آخر نکته مهمی که میتوان گفت که بهنظر میرسد این فیلم از آن غفلت کرده، سخن از وجود واقعیت مستقل در جهان خارج، جدا از حقیقتی که ما از آن میسازیم است. در آخر با دیدن آن گویی به این نتیجه میرسی که چیزی جز ذهنِ من در جهان خارج از من وجود ندارد! و افکار صِرف من منهای تأثیری که خود امر واقع بر من میگذارد جهان را تعیین می کند.
مریم هادی
منابع
آلن اف. چالمرز(1390). چیستی علم. ترجمه سعید زیبا کلام. تهران:انتشارات سمت.
قربانی، نیما(1393).من به روایت من. تهران:انتشارات بینش نو.
هایدگر، مارتین.(1386). “پرسش از تکنولوژی”، مترجم شاپور اعتماد، مجله ارغنون، شماره 1، صص 1-30.
آیدی، دن.(1377). “هنر و تکنولوژی: فلسفه پدیدار شناختی هایدگر در باب تکنولوژی”، مترجم شاپور اعتماد، فلسفه تکنولوژی، تهران: نشر مرکز.
1-حقیقت در نزد هایدگر همان، واژه یونانی آلتیا ( Aletheia) است که به معنای عدم استتار و حجاب برداری است.
2- Dasein