
مسیرهای تکاملی که از خزندگان تا پستانداران طی شده است، ظهور سیستمهای آناتومیک منحصر بهفرد و مکانیزمهای بیوشیمیاییای را ممکن کرده است که گونهها را قادر به تعامل اجتماعی متقابل و انتخابی میکنند. چندین گونه از پستانداران، همچون انسان، روابط متقابل، انتخابی و ماندگار با بزرگسالان دارند و شامل ویژگیهای است که عمدتاٌ با عنوان “عشق” تجربه میشوند. عاملی که مکررا در بیوشیمی عشق برجسته شده است، اکسیتوسین است. اکسیتوسین به خارج شدن کودک از رحم، خارج شدن شیر و برقراری پیوند انتخابی و بادوام بین مادر و فرزند کمک میکند. شواهد نشان میدهد که صرفاً مشاهده یک نوزاد باعث آزادسازی اکسی توسین در بزرگسالان می شود. اکسی توسین در پاسخ به تجارب استرسزای حاد هم آزاد میشود و این اطمینان را ایجاد کند که مراقبت بزرگسالان از کودک، روابط عاشقانه، و دریافت حمایت از دیگران در شرایط سخت برقرار خواهد بود.
اکسی توسین به تنهایی عمل نمیکند. تعامل اکسی توسین و وازوپرسین رفتارهای پویا و ضروری برای عشق را ممکن میکنند. وازوپرسین با بسیج هیجانی و فیزیکی، گوش به زنگی و رفتارهای مورد نیاز برای مراقبت از شریک یا قلمرو و همچنین شکلهای دیگری از دفاع از خود سازگارانه ارتباط دارد. در مقابل، اکسی توسین با بیحرکتی بدون ترس ارتباط دارد. این بیحرکتی شامل حالات روانشناختی آرام و ژستهایی است که امکان تولد، شیردهی، اضطراب کمتر هنگام تولد نوزاد، ابراز عشق به فرزند، و رفتارهای جنسی مبنی بر رضایت طرفین را ایجاد میکنند. بنابراین، هماهنگی پیچیده اکسی توسین و وازوپرسین وجود همزمان مراقبت و پرخاشگری محافظتی را تنظیم میکند.
عشق یک پدیدهی اپیژنتیک است. منظور از پدیدهی اپیژنتیک حالات متغیری از بیان ژن است و در اینجا اشاره به قابلیت تغییر، انعطافپذیری و سازگارانه بودن رفتارهای اجتماعی، پیوندهای هیجانی به دیگران و روابط متقابل بلندمدت دارد. ویژگیهای اکسی توسین و وازوپرسین هم از پیش تعیین شده یا ثابت نیست. گیرندههای سلولی آنها از طریق سایر هورمونها و فاکتورهای اپیژنتیک تنظیم میشوند. این امر میتواند اثر تجارب اولیه بر نسل بعدی را توضیح دهد یعنی اینکه چطور تجارب کودکی با تغییر گیرندههای این هورمونها میتوانند اثرات بلندمدتی داشته باشند. در آزمایشی روی موشهای صحرایی که در معرض انزوا قرار گرفته بودند، بیان ژنهای گیرندههای اکسیتوسین کاهش و بیان ژنهای گیرندههای وازوپرسین افزایش یافت و تغییراتی همچون اضطراب، افسردگی، و برانگیختگی فیزیولوژیکی مشاهده شد که حتی با افزایش اکسی توسین درون زاد بهبود نیافت. وقتی بهعنوان درمان از اکسیتوسین برونزاد استفاده شد، موشها به عملکرد بهنجار برگشتند و این یافته منجر به آزمایشهای بالینی برای استفاده از اکسیتوسین در درمان اختلالاتی همچون اتیسم و بیماریهای قلبی شد. در همین راستا، نوزادان دچار تروما یا والدینی با استرس بالا ممکن است به شکل مزمن در معرض وازوپرسین باشند. چنین مواجهه افزایش یافته ای میتواند کودکان را به رفتارهای دفاعی حساس نماید یا باعث واکنش افراطی به تهدید در طول زندگی شود. همچنین، مطالعات نشان میدهد، هم مراقبت والدینی و هم مواجهه با اکسی توسین در اوایل زندگی میتواند سیستمهای هورمونی را به شکل دایم تغییر دهد، ظرفیت شکلدهی روابط را عوض کند، و بر بیان عشق در طول زندگی تأثیر بگذارد.
شواهد جدیدی وجود دارد که نشان میدهد اکسیتوسین در پاسخ فیزیولوژیک به استرس و آسیب هم نقش دارد. اکسیتوسین محور هیپوتالاموس-هیپوفیز را تنظیم میکند و مطالبات سیستم ایمنی و تعادل انرژی را هماهنگ میکند.شواهد نشان میدهد روابط ایمن طولانی مدت همراه با حمایت، محور هیپوتالاموس-هیپوفیز را در سطح پایین تنظیم میکنند و دلبستگی ایمن بهعنوان عاملی مؤثر در در شفای از بیماری مطرح شده است. بنابراین مواجهه با اکسیتوسین نه تنها توانایی ما برای عشق و پیوندهای هیجانی را تنظیم میکند، بلکه در سلامت و بهزیستی هم مؤثر است. میتوان گفت اثرات حفاظتی حمایت اجتماعی در سلامت بر هورمونهایی تکیه دارد که پیام عشق را در بدن منتقل میکنند.
زینب خجوی، دانشجوی دکتری روانشناسی سلامت دانشگاه تهران
Carter, C. S., & Porges, S. W. (2013). The biochemistry of love: an oxytocin Hypothesis. Science and society, 14(1), 12-16.
0 responses on "بیوشیمی عشق: فرضیه اکسی توسین"