افسردگی به منزله قطع ارتباط: درس های جدیدی از مطالعات مواد توهم زا

2018/01/24
65 بازدید
افسردگی به منزله قطع ارتباط: درس های جدیدی از مطالعات مواد توهم زا

مطالعات اخیر که در مقاله­‌ای توسط کلان توماس و همکارانش مورد بررسی قرار گرفته است،  تاثیر معنادار روان درمانی همراه با سیلوسیبین(psilocybin) در درمان افسردگی را نشان می دهد. این مطالعات نه تنها اندازه اثر بزرگتر از آنچه معمولا با درمان‌های متعارف مانند درمان دارویی ضدافسردگی یافت می‌شود را نشان داد، بلکه سودمندی این درمان برای هفته‌ها (اگر نگوییم ماه‌ها) باقی مانده است، مدت زیادی پس از درمان، تاثیر داروهای روان گردان فروکش می‌کند. این یافته‌ها امید وسوسه انگیز می‌دهد که این قارچ‌های باستانی که به مدت طولانی به‌عنوان داروی شفا بخش در فرهنگ‌های بومی استفاده می‌شده است و در حال حاضر به‌عنوان یک داروی سوء استفاده در فرهنگ ما محسوب می‌شوند، ممکن است به‌عنوان ابزار قدرتمند در تجهیزات روانپزشکی استفاده شود.

اما این سوال باقی مانده است که: چطور می‌توان با تعداد کمی جلسه با درمانگر، تحت تاثیر سیلوسیبین، که به جلسات روان‌درمانی منسجم و مقدماتی حمایت می‌شود، چنین تاثیر ماندگار و قدرتمندی را داشته باشد؟

مطالعات کیفی اخیر که به وسیله روزالیند واتس و همکارانش در بریتانیا و آلکساندر بل­سر و همکارانش در ایالات متحده بر روی افرادی که به وسیله سیلوسیبین درمان شدند، انجام شده است ممکن است به ما در درک تجربه ذهنی ناشی از دارو که ممکن است منجر به اثرات ضدافسردگی شود، کمک کند.

مطالب بیشتر: مطالعات یسلوسیبین: پرتو جدیدی از امید برای روانپزشکی؟

اساس یافته‌ها از این قرار است: افسردگی ما ارا از دنیای اطرافمان جدا می‌کند و ما را به سوی مقاومت در برابر تغییر سوق می‌دهد. به وسیله افسردگی حبس می شویم. توانایی لذت بردن از احساساتمان را نداریم، قادر به استفاده از دلبستگی عاطفی معنی دار با دیگران نیستم. با وجود رنج هایی که افسردگی ایجاد می‌کند، فرد افسرده تلاش می کند که تغییراتی را ایجاد کند که این تجربه را معکوس کند و غالبا به دلیل افسردگی، قادر به انجام اقدامات اصلاحی نیست. این دور باطل باعث بدتر شدن و احساس بیگانگی است. درمان همراه با سیلوسیبین، با فراهم کردن تجربه اصلاحی، فرد افسرده را قادر به احساس پیوستگی با دیگران و جهان پیرامونی اش می‌کند و موجب می‌شود احساس اراده و عاملیت برای تغییر کند. این متفاوت از درمان‌های ضد افسردگی فعلی است که ممکن است تسکین موقتی افسردگی را فراهم کند، اما اغلب به بهای بی‌حسی عاطفی است. علاوه بر این، در حالی که داروهای ضد افسردگی ممکن است علائم افسردگی را از بین ببرد، افسردگی اغلب مترصد فرصت است و پس از قطع مصرف دارو  عود می‌کند.

بیشتر آزمودنی‌ها در مطالعات سیلوسیبین، تجربه افسردگی را به‌عنوان یک احساس گرفتاری ذهنی، قطع ارتباط با خودشان، دیگران، جهان و عدم احساس لذت و شادی توصیف کردند. آنها تجربه نشخوار ذهنی را، که احتمالا سیلوسیبین می‌تواند از طریق تغییر در اتصال شبکه کارکردی در شبکه حالت پیش فرض تغییر دهد، اینگونه توصیف می‌کنند که وقتی افکار فرد به‌طور فزاینده‌ای به درون متمرکز و اتهام زننده می‌شوند نه تنها به عملکرد اجرایی آسیب می‌زند بلکه تجربه انزوا در افسردگی را می‌افزاید.

علاوه بر این، کار کاترین مک لین و همکارانش، رابطه بین درجه ای از عرفان تجربه شده توسط افراد بهنجار (سالم) تحت سیلوسیبین و تغییرات در صفت شخصیتی تجربه پذیری را بر اساس سیاهه شخصیت NEO یافتند. سایر صفات اندازه‌گیری شده – روان رنجوری، بی‌ثباتی، توافق‌پذیری و وجدان – در نتیجه مصرف سیلوسیبین تغییر نکرد. این تغییرات در “تجربه پذیری” در پیگیری ۱۶ ماهه ادامه داشت. یافته‌های مشابه توسط مارک وگنر و همکارانش در سال جاری در تجزیه و تحلیل افراد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) تحت درمان با روان درمانی توام با MDMA گزارش شده است. آنها در پس‌آزمون کاهش‌هایی را در روان‌رنجورخویی و افزایش‌هایی را در تجربه‌پذیریِ بیمارانی یافتند که به درمان با کاهش علایم  اختلال اضطراب پس از آسیب پاسخ داده بودند، آنگونه که به وسیله مقیاس اختلال اضطراب پس از آسیبِ اجرا شده توسط درمانگر سنجیده شد. این تغییرها در جهت افزایش تجربه‌پذیرتر بودن و کم‌تر روان‌رنجورخو بودن در پیگیری‌های بلندمدت، به طور متوسط ۴۵ ماه بعد از درمان اولیه، ادامه یافت.

مطالب بیشتر: نقش مواد روان‌گردان در آینده روانپزشکی.

این یافته ها یک سوال مهمی و تحریک آمیز را در حوزه ای که اغلب در مداخلات روان داروشناختی ما مطرح شده است، به عنوان یک درمان کاهنده در برابر افسردگی مطرح می­کند، همانطور که همکاران ما در بیماری عفونی از مواد ضد میکروبی استفاده می کنند. آنها می پرسند: «آیا روان درمانگری همراه با مواد توهم زا می­تواند افسردگی را به وسیله تغییر اساسی تجربه رنج ناشی از بیماری درمان کند؟ ممکن است برخی از رنج های ناشی از افسردگی، تجربه منطقی جدایی نسبی از دیگران، از جهان، از حس خود و از خودمان باشد؟ آیا این تجربیات می تواند ما را به سوی افزایش تجربه پذیری و کاهش بی ثباتی هیجانی سوق دهد و  بنابراین مسیری را برای سلامت روانی ارایه دهد؟

»اگر پاسخ ها ثابت شود« بله »، ما به یک رویکرد اساسا متفاوتی برای درمان افسردگی نگاه می کنیم، رویکردی که بیشتر شبیه روان درمانی است تا اینکه شبیه روانپزشکی بیولوژیک باشد، رویکردی که به دنبال تغییر روابط ذهنی بیماران مبتلا به بیماری است، به‌جای اینکه به دنبال ریشه کن کردن کامل بیماری باشیم درد را در ارتباط با بیماری منسجم می‌­کند. به عبارت ساده تر، درد افسردگی ممکن است اختیاری نباشد، اما ممکن است ما در مورد میزان رنج هایی که تجربه می کنیم، سخن بگوییم. این تغییر در چشم انداز روان درمانی توام با توهم زاها ممکن است قلب (هسته اصلی) بهبودی باشد.

اندرو پین به عنوان یک پرستار متخصص بزرگسالان و متخصص پرستار بالینی روانپزشکی در دانشگاه کالیفرنیا، سانفرانسیسکو آموزش دیده است. او دارای بوردِ پرستاری بزرگسال و پرستار روانپزشکی از مرکز اعطای مجوز پرستاران آمریکا است. او در حال حاضر به عنوان دانشیار بالینی در دانشکده پرستاری دانشگاه کالیفرنیا- سان فرانسیسکو کار می کند. آقای پن یک پزشک پرستاری روانپزشکی با کیسر پرماننت در ردوود سیتی، کالیفرنیا است، جای که در آن درمان های روان داریی را برای بیماران بزرگسال ارائه می دهد و متخصص در درمان اختلالات عاطفی و PTSD است. او قبلا یکی از اعضای هیئت مدیره انجمن روانپزشکی آمریکایی در کالیفرنیا است و به طور ملی در زمینه های ذیل مطرح است: بهبود پایبندی داروها، داروهای نوظهورِ مورد سوءاستفاده، افسردگی مقاوم به درمان، تشخیص و درمان اختلال دوقطبی، و هنر و علم کاربست روان داروشناختی.

دیدگاه‌های بیان شده در این وبلاگ تنها از نویسندگان بعدی وبلاگ است و لزوما منعکس کننده دیدگاه‌های شبکه کنگره روان و دیگر نویسندگان شبکه کنگره روان نیست. نوشته های وبلاگ توصیه های پزشکی نیست.

https:///www.psychcongress.com/blog/depression-disconnection-new-lessons-psychedelic-psychotherapy-studies

مترجم: علیرضا فاضلی مهرآبادی

دیدگاه خود را بنویسید