یکی از تعریفهای کلاسیک ادبیات این است: مجموعه متنهای ارزشمند.
این تعریف قدیمی با اینکه مرزهای مشخصی بهدست نمیدهد اما همچنان یکی از پراستفادهترین تعاریف موجود ادبیات است. متن را به شکل ساده میتوان معادل نوشته دانست. اما در این صورت روایتهای شفاهی و آنچه بهعنوان ادبیات فولکلور شناخته میشود ذیل تعریف اولیه قرار نخواهد گرفت. نشانهشناسان و منتقدان جدید متن را بافت نشانه شناسیک قابل خوانش و معنایابی معرفی کردند.
پس از تضعیف مذهب طی وقایع مدرنیته در اروپا جریانی شکل گرفت برای بیرون کشیدن دستورالعملهای اخلاقی از دل متنهای ادبی. ادبیات اما به مرور از الگوی دستورالعملی دور شد و حتی میتوان گفت که در طرف مقابل آن قرار گرفت. با اینهمه ادبیات همچنان واجد نقش اخلاقی است. نقشی که منطبق بر الگوهای پساساختاری و آرای اندیشمندانی همچون ژاک لاکان قابل پیگیری است.
به این صورت لباس، غذا و حتی چهره و بدن انسان گونهای از متن به حساب میآیند. اما ارزشمندی را چطور باید پی گرفت؟ مفهوم ارزش مشخصا نسبت اخلاقی دارد و بخش بزرگی از معرف اخلاقی بر گرد این مفهوم شکل گرفته است. اما آیا ارزشمندی ادبیات از همان جنس ارزشی است که در اخلاق مورد پژوهش قرار میگیرد؟ آیا منظور از متن ارزشمند، همان فضای نشانه شناسیک قابل تأویل و دارای ارزشهای اخلاقی است؟ [برای مطالعه بیشتر و خرید یا دانلود ماهنامه به لینک خرید در پایین صفحه مراجعه کنید]
اسداله امیدی
منبع: ماهنامه جان و تن شماره 9 و 10