نویسندگان: لیلا افضلی ـ محمدرضا جباری
نشر: بینش نو
قسمتی از کتاب:
ما به درازای یک عمر محکوم به زندگی با باورهایی هستیم که در دوران کودکی، به واسطه سبک فرزندپروری پدر و مادرمان و اولین تجربههایمان از مواجهه با جامعه و مدرسه، بهصورت ناهشیار پذیرفتهایم. باور به اینکه من دوستداشتنی نیستم، من بیکفایتم، من همیشه شکست میخورم و تنها میمانم، و بسیاری باورهای مخرب دیگر.
این کتاب تلاش کرده تا با آگاهسازی والدین و نزدیکان کودک در سالهای اولیه زندگی، نهتنها زهرِ تربیت آسیبزای احتمالی آنان را کاهش دهد، بلکه مسیر شفاف و روشنی را برای توسعه ذهن مشتاق و خلاق کودکان ترسیم کند و در یک کلام، همراه و مربی والدین در این مسیر پرچالش باشد.
هر پدر و مادری، از نخستین لحظه دیدار با فرزند و حتی پیش از تولد، به آینده و مسیر زندگی او فکر میکنند، برای کودکشان آیندهای روشن و درخشان متصور میشوند و از صمیم قلب آرزو دارند همراهی شایسته برای او باشند. اما تجربیات ما نشان میدهد که عمده آسیبهای کودک، از ناآگاهی والدین نشأت میگیرند. اتاقهای درمان روانشناختی مملو از تجربههای تلخ دیدار مجدد با اتفاقات ناگوار دوران کودکی و مواجهه با آسیبهای تکرارشونده آن در بزرگسالی است. اثر عمیق تجربه سالهای اولیه زندگی و سبک فرزندپروری والدین میتواند چنان اثر ناسازگاری بر نحوه ادراک ما از جهان هستی بگذارد که واقعیت دنیا را تحریفشده و وارونه تجربه کنیم. تأثیری عمیق بر نظام شناختی و هیجانی و نحوه تجربه ما از زندگی که به قول مولانا:
پیش چشمت داشتی شیشه کبود زان سبب عالم کبودت مینمود