برویر و شاگرد و همکار نامدارش زیگموند فروید در خلال سخن گفتن با بیمارانشان به نتیجه ای شگفت رسیدند: گفت و گو نقبی است به تاریکخانه ی درون و معبری که گام نهادن درست در آن به همراهی راه دانی شایسته لاجرم به انوار شفابخش منتهی می شود. سه نوشته کوتاه زیر مروری است بر سرآغازهای کشف این معبر و افق های روشن پیش روی آن.
آنا اُ. و «گفت و گوی شفابخش»
«دوشیزه آنا اُ. هنگام شروع بیماری اش (در سال 1880) بیست و یک سال داشت». این جمله شروع یکی از مشهورترین گزارش های درمان است که دکتر جوزف برویِر (Josef Breuer) نوشته است؛ مردی مهربان و فرهیخته و انسان دوست، و یکی از برجسته ترین پزشکان زمان خود بود به طوری که حتی جراح بزرگی مانند تئودور بیلراث هم برای درمان به او مراجعه می کرد. او همچنین عصب ـ فیزیولوژیستی تأثیرگذار بود و اثر عصب واگوس بر دستگاه تنفسی و نیز کارکرد کانال های نیم دایره ای را او کشف کرد. و هم او بود که چند سالی اجازه داد مرد جوانی به نام زیگموند فروید در آزمایشگاه او در دانشگاه وین مشغول به کار شود و نهایتا همین مرد جوان بود که برویر را متقاعد کرد جزئیات بیماری و درمان آنا را منتشر کند.
آنا، بنا به گزارش برویِر، «تا پیش از آن یکسره سالم و تندرست بود و هیچ اثری از روان رنجوری در دوران رشدش وجود نداشت. او از هوشی قابل توجه، قوه درکی سریع، و قوه شهودی بالا برخوردار بود. استعدادهای ادبی و شعری او بسیار بالا و در عین حال تحت کنترل عقل سلیم نقاد و تیزش بود.» با تمام این ها، به گفته برویِر، آنا طی دوران بیماری کشنده پدرش و ماه های پس از مرگ او، به وحشتناک ترین نشانه های بی حسی و فلج هیستریک در سه تا چهار دست و پایش دچار شد و این به شکل پیش رونده ای با دیگر نشانه های آزاردهنده روانپزشکی همراه شد، که گاه و بی گاه عبارت بودند از ضعف، ناتوانی از چرخاندن سر، دوبینی، سرفه های عصبی، بی اشتهایی، توهم، تحریک پذیری، نوسانات خلقی، رفتارهای آزاردهنده و خرابکارانه، ضعف حافظه، خواب آلودگی، محدودیت میدان دید و زبان پریشی نسبی (به گزارش برویر، «او دیگر افعال را صرف نمی کرد… [برای مطالعه بیشتر و خرید یا دانلود ماهنامه به لینک خرید در پایین صفحه مراجعه کنید]
جان لاونر
مترجم: حامد علی آقایی
منبع: ماهنامه جان و تن شماره 5 و 6