نگاهی به تمایز خودتخریبی و احساس گناه
احساس گناه چیست؟ بدون شک اگر اینک از هر یک از ما این سوال پرسیده شود پاسخ مشخصی برای آن در ذهن داریم. پاسخهایی که اغلب با مفهوم عذاب وجدان، خشم نسبت به خود، سرزنش خود و نارضایتی از خود و به تبع آن احساس پشیمانی عمیق گره خوردهاند. بسیاری از ما داشتن چنین احساس گناهی را لازمهی انسان بودن میدانیم. اما نکته اینجاست که به واقع، تخریب خود و خود را آماج حملات زهرآگین قرار دادن بابت خطایی که مرتکب شدهایم چه نتایج مثبتی میتواند بر خود ما و دیگرانی که در قبالشان مرتکب اشتباه شدهایم داشته باشد؟ تجربه گناه در چه صورت میتواند سرمنشأ رشد و تعالی باشد و در چه صورتی آغاز سقوط در آتش نفرت از خود؟… جان فردریکسون یکی از اساتید به نام رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت (ISTDP) به زیبایی و با زبانی فصیح این دو را از هم تفکیک کرده است…
گناه احساسی است که به طور معمول به دنبال آسیبی که به دیگران وارد کردهایم تجربه میکنیم و تجربهی این احساس به ما کمک میکند با فرد مقابل همدلی کرده و در صدد جبران آسیبی که به وی وارد کردهایم بر آییم. در حقیقت، گناه احساسی برخواسته از «عشق» است. عشقی که به دیگران داریم موجب میشود به دنبال آسیب زدن به آنها احساس گناه کنیم. مولفهی احساس این تعریف از احساس گناه، اقدام در جهت جبران آسیب است.
اگر تعریف مورد نظر فردریکسون را مد نظر داشته باشیم، آنچه احساس گناه اصیل را از احساس گناه پاتولوژیک و دفاعی مجزا میکند تلاش در جهت جبران است. هر روشی که فرد را از این تلاش دور نگه دارد، روشی ناسالم و غیر اصیل به شمار میرود. [برای مطالعه بیشتر و خرید یا دانلود ماهنامه به لینک خرید در پایین صفحه مراجعه کنید]
سحر طاهباز
منبع: ماهنامه جان و تن شماره 7 و 8
0 responses on "از حضیض ذلت تا اوج عزت"